زینب بانوزینب بانو، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 29 روز سن داره
نی نی وبلاگی شدن مانی نی وبلاگی شدن ما، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 5 روز سن داره

عقیله مامانی

به قیمت عمرم...

  ... احترام به بزرگتر همیشه ی همیشه خوبه... ولی اونچه که تورو فردی با تصمیم گیری های شاخص به دیگرون معرفی میکنه و شخصیتت رو مخصوص به خودت نشون میده انتخاب با درک خودته... تو آزادی همیشه خودت با درک خودت انتخاب کنی! واینکه درک تو از کجا ناشی میشه تا درست باشه یه مسأله خیلی خیلی حیاتیه... درک تو فقط باید از دینت تبعیت کنه...همیشه خدا باید اولین و آخرین نظر رو توی زندگیت بده! این یه قانونه!قانونی که اگه همه چیزت طبق اون باشه زندگیت مثل یه پازل جوره جور میشه... مثل این میمونه که سواره یه ماشینی و راننده ش هم حرفه ایه،هم آدرس رو کاملا بلده،هم میانبورا رو خوب میشناسه... وقتی هم کارت رو ...
24 دی 1393

چادره بانو...

چادر سفید با گل های ریز صورتی و بنفشش را از روی عمد! آویزان میکنم از دستگیره ی در اتاق...تا هر وقت خواست در دسترسش باشد... گاهی که پدرش خسته است و به خواب رفته چادرش آرام می آورد میکشد روی مرد زندگیمان... گاهی که نماز میخوانم میرود و چادرش را می اندازد روی سرش و می استد رو به قبله... گاهی هم که عروسکش خوابش می آید میپیچد دور عروسک و پیش پیش میکند... میفهمم...خیلی وقتها لازم نیست همه چیز سرجایش باشد...میوه دل اهل خانه هم قوانینی برای خودش دارد... بالاخره موضوع بندی وبلاگ رو سرو سامانی دادیم!بعد یک سااااال!خسته نباشیم! ...
22 دی 1393

فضایل بر وزن زینب!

لحظه هایم مشغول دخترک است... روزهایش یک جور و شبهایش کاملا جور دیگر! دخترک قصه ما، روزها وروجکی شده برای خودش که قلبمان گاهی از شیرین زبانی هایش به تنگ می آید!یعنی از ذوق مرگ شدن قصد ایستادن دارد... قهرمان خانه که از جهاد برمیگردد تا کلیدش به در می افتد عسلک ما دوان دوان کمیته استقبال ترتیب میدهد! واگر ایستاده باشد میدود! و اگر نشته باشد می ایستد! و اگر خوابیده باشد مینشیند و اگر خواب باشد بیدار میشود! که این آخری ممکن است زحمات نیم ساعت کلنجار رفتن من با عقیله را به هدر دهد! وبعد باصدای بلند میگوید: سلااااااااام باباااااااااا! تصور کنید این عملیات را برای از دستشویی آمدن پدر جانش هم تکرار میکند! چندیست دخترک تولدزده (تو ...
10 دی 1393
1